پادشاه بودن خوب است: دریافت پادشاه
پادشاه بودن خوب است: دریافت پادشاه
بررسی ها | 10/01/2020 | توسط استنلیو کوبریک
Azincourt (به عکس بالا ، برای انگلیسی Agincourt مراجعه کنید) یک دهکده کوچک فرانسوی در بخش Pas de Calais است ، کمی بیش از 300 روح در 19 کیلومتری شمال غربی Saint-Pol-Sur-Ternoise ، در جاده D71 بین هشدین و فروژ
در آزینکورت اساساً هیچ گله ای وجود ندارد ، به استثنای برخی خرابه ها و یک مزارع بزرگ ، به معنای کشاورزی این اصطلاح بلکه در جنگ: در واقع 25 اکتبر 1415 ، در روز San Crispino در اینجا است ، نیروهای انگلیسی به رهبری هنری پنجم سربازان فرانسوی را شکست دادند ، هزاران نفر را قتل عام کردند و یک پیروزی مهم در جنگ صد ساله به دست آوردند ، درگیری که 116 سال طول کشید بنابراین نام خود را باور کردند.
جنگ آزینکورت علاوه بر پیامدهای سیاسی ، به دو دلیل در تاریخ ثبت شد ، هر دو به برتری تاکتیکی انگلیس مرتبط بودند: ارتش آلبین ، در واقع خود را مسلح با کمان های بلند و لباس سبک معرفی کرد ، تا بتواند به آن ضربه بزند. دشمن از فاصله ایمن (فرانسوی ها از تیر و کمان از پایین تر استفاده می کنند) و از شرایط بدشانسی صحنه نبرد استفاده می کنند (اخیراً باران باریده بود و میدان له شد). ترکیبی از این دو عامل باعث پیروزی چشمگیر هنری پنجم شد: نسبت بین قربانیان فرانسوی و انگلیسی 10: 1 بود. عواقب سیاسی این پیروزی کمتر از آنچه درگیری پیش بینی می کرد ویرانگر بود ، اما این واقعه به معنای واقعی کلمه در تاریخ ثبت شده است ، به طوری که هر کسی که در دوره راهنمایی تحصیل کرده است آن را به یاد می آورد.
نبرد آزینکورت و قهرمانان آن نیز تخیل شکسپیر را بسیار تحت تأثیر قرار داد ، وی که بیشتر بازی خود را با عنوان "هنری پنجم" به هنری پنجم و بهره برداری خود را با کمان های طولانی اختصاص داد (خود شکسپیر هرگز توضیح نمی داد که کجا از او الهام گرفته است) ، که خود بخشی از یک جهان مشترک بزرگتر است و اوج یک چهارگانگی است که شامل دو فصل هنری چهارم و پیش درآمد ریچارد دوم است. واضح است که حواس پرتی حواس پرت (یا او "از استراتفورد" بود؟) وقایع تاریخی را تغییر داده و تزئین می کند تا همه چیز را جالب تر و قابل هضم تر کند: این همان کاری است که شما می کنید وقتی داستان را بر اساس وقایع واقعی می نویسید ، و این دلیل کار در کار است. شکسپیر در آنجا شخصیت خارق العاده ای مانند جان فالستاف وجود دارد که افسوس در واقعیت هرگز وجود نداشته است.
دو نفر دیگر که به ویژه تحت تأثیر حوادث آزینکورت و آثار شکسپیر قرار گرفته اند که دو نفر از آنها استرالیایی هستند ، دیوید میچد و جوئل اجرتون ، که با حمله شدید لوکورا تصمیم گرفتند قسمت دوم هنری چهارم را انتخاب کنند و هنری پنجم به طور کامل و آنها را با هم در یک فیلم واحد ادغام کنید که وقایع تاج انگلیس را در آن سالهای پر دردسر دنبال می کند. این فیلم پادشاه نام دارد؛ اگر تا کنون در مقابل این نمایش کاملاً مسطح واقعیتهای کمابیش شناخته شده تاریخ قرون وسطی اروپا ، حوصله مرگ سر برده اید ، بدانید که ممکن است The King برای شما فیلم نباشد. آهنگ تم!
پادشاه با توضیح اینکه در کجا هستیم (در انگلستان) باز می شود ، و سپس با کوبیدن هنری چهارم در مرکز صحنه (بن مندلسون بسیار قابل توجه و کلاه گیس ، که کلاه گیس ها را عناصر اصلی کل کار می داند) ، پادشاه بسیار بد و فرومایه و بسیار کم مورد علاقه افراد و مشاوران خود قرار گرفت. این یک گشودگی بسیار باشکوه و تا حدی پرشکوه و پر از عبارات تبلیغاتی در زبان انگلیسی شبه شکسپیر است که با فریاد جمله "من سرت را خرد خواهم کرد!" کاملاً لعنتی تمام می شود. من شما را خرد خواهم کرد! " این یک لحظه عجیب و غریب است ، لحظه ای که تقریباً بیانگر آن است که Michôd و Edgerton تصمیم گرفته اند یک پیچ و تاب مدرن و سرحال را به کار اصلی ببخشند - گله ای که به شاه آرتور گای ریچی (هر چند افتضاح) نزدیک است تا یک فیلم تصادفی کنت براناگ. .
(برای کسانی که با کنجکاوی تعجب می کنند: کلمه "دمار از روزگارمان" در اواسط دهه 1400 وارد زبان رایج انگلیسی می شود ، بنابراین در حدود زمان واقعیت ها ، اما صفت نوع "آن" که به عنوان تقویت کننده استفاده می شود برای اولین بار فقط در سال 1528)
اما نه. و با این وجود پادشاه نه تلاشی برای جوان سازی نمایشنامه های شکسپیر است و نه تفسیر مجدد مدرن یک داستان چند صد ساله. این به سادگی یک فیلم اندکی پرتاب شده است ، که در آن لحظه پادشاه انگلیس می گوید من سر شما را خرد خواهم کرد و پنج ثانیه بعد همه آنها به دوره های طولانی و پیچیده و پر از کلمات باستانی برمی گردند گویی اتفاقی نیفتاده است.
من می دانم که به چه فکر می کنید ، آیا این کوچک است ، آیا صحبت در مورد آن واقعا مهم است؟ از س Thankال شما متشکرم ، فکر می کنم جزئیات قابل توجه و نمایشی از همه چیزهایی است که با پادشاه اشتباه است ، فیلمی ساخته شده از خلا p پنوماتیک و سردرگمی در لحن ، یک سواری خسته کننده طولانی در میان کمی لفاظی های ارزان قیمت که با یک دنباله قابل توجه از ضربات (نبرد) به اوج خود می رسد